روی دیوار دل خود بنویسید
"خدا هست"
نه یک بار و نه ده بار،
که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید:
"خدا هست"
سر آن سفره خالی که پر از اشک یتیم است،
"خدا هست"
پشت دیوار گلی پیرزنی گفت:
"خدا هست"
آن جوان با همه خستگی و در به دریها،
سر تعظیم فرو برد و چنین گفت:
"خدا هست"
کودکی رفت کنار تخته ی تیره
و گوشه آن بنوشت:
در دل کوچک من درد زیاد است ولی یاد
"خدا هست"
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : شنبه 15 اسفند 1394برچسب:, | 1:50 | نویسنده : محمدعارف | 1 نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.